فهرست مطالب
آیا از فیلمهای ترسناک لایو اکشن قدیمی که هر بار میبینید خسته شدهاید؟ اشتباه نکنید، نمادهای ترسناک کلاسیک و فرانچایزهای چند فیلمی عالی هستند، اما اگر به دنبال دنیایی متفاوت هستید، انیمیشنها را فراموش نکنید. بله انیمیشن! مخاطب انیمیشنها تنها محدود به کودکان نیست و هرکسی میتواند از آن لذت ببرد. البته که فیلمهای ترسناک معروف نیز عالی هستند ولی انیمیشنها قابلیتی دارند که بتوانند معانی خاص و متفاوتی را به ما عرضه کنند. بنابراین بد نیست نگاهی به لیست انیمیشن های ترسناک بیاندازید. در این لیست ترسناک ترین انیمیشن های جهان را خواهید یافت که برای هر سلیقهای مناسب هستند. این انیمیشنهای ترسناک، کارتون ترسناک کودکانه نیز هستند که شاید بعضی از عناوین آن برای کودکان نیز مناسب باشد.
بنابراین با در نظر گرفتن این موضوع، ما چند مورد از ترسناکترین فیلمهای ترسناک انیمیشنی را که احتمالاً در جستجوی خود با آنها مواجه می شوید، گردآوری کردهایم. از آنجایی که سلیقه همه یکسان نیست و تجربیات افراد نیز در مورد فیلمهای ترسناک یکسان نیست، ما مجموعهای از ترسها را برای همه سنین گنجاندهایم. بنابراین اگر دوست دارید برای شب آخر هفته از انیمیشن های ترسناک دیزنی انتخاب کنید یا یک انیمه ترسناک ببینید، لیست ما برای شما تهیه شدهاست.
ParaNorman
ما لیست خود را با یک انیمیشن کلاسیک معاصر از استودیوی انیمیشن استاپ موشن LAIKA شروع میکنیم. ParaNorman یکی از بهترین تلاشهای این استودیو و ترسناکترین محصول اصلی آنها تا به امروز است. این انیمیشن دارای زامبی، جادوگران، ارواح، و یک شخصیت اصلی است که به دلیل توانایی خود در صحبت با مردگان احساس بیگانگی میکند. این داستان ترسهای سرگرم کنندهای دارد و از دههها فرهنگ فیلمهای ترسناک و اسطورههای قبل از آن الهام میگیرد. اما پارا نورمن در طول روایت داستان، بسیاری از آن عناوین را روی سر خود میچرخاند. تبهکاران در نهایت قربانیان سوء تفاهم میشوند و کینهای باستانی که از سوء تفاهم دیگری نشات میگیرد، در نهایت باعث ایجاد شرارت در شهر میشود. اما در حالی که نبرد نهایی بین دو طرف میتواند برای ساکنان شهر بسیار ترسناک باشد، اما طوری طراحی شده که بیشتر شیرین و دوست داشتنی است تا ترسناک. ParaNorman برای یک جمع خانوادگی عالی است!
بسیاری از فیلمهای ترسناک متحرک معمولاً در حالت استاپ موشن ساخته میشوند. چه به این دلیل که استاپ موشن به وحشت میافزاید یا به دلیل انتخاب سبک انیماتورها، پارانورمن تنها یکی از فیلمهایی است که این کار را انجام میدهد. این انیمیشن اساساً نسخهای سادهتر از فیلم معروف حس ششم است، پارانورمن برای همه طرفداران، چه طرفداران فیلمهای انیمیشن یا ترسناک، لذتی بیحد و حصر دارد و این ویژگی جالبی است که تماشای آن را برای هر کسی لذت بخش میکند. البته یک پیام عالی در پایان داستان نیز به جالبی انیمیشن اضافه میکند.
The Nightmare Before Christmas
در این بخش لیست یک انیمیشن کلاسیک دیگر برای لذت بردن وجود دارد که بیشتر از اینکه در مورد کریسمس باشد به درد هالووین میخورد. جک اسکلینگتون، ((پادشاه کدو تنبلها)) شهر هالووین، گهگاهی از جشنهای تعطیلات قدیمی خسته میشود. او فقط میخواهد کمی همه چیز را عوض کند و حس عجیب خود را از شادی تعطیلات به کریسمس بیاورد. در حالی که جک و امثال او ممکن است ذاتاً ترسناک باشند، ترس وحشتناکتری هم در زیر سطح داستان پنهان شده تا بچهها حسابی لذت ببرند. این انیمیشن عالی با سبک استاپ موشن ساخته شده و حال و هوای وحشتناکی را به دنیایی که مملو از زیباییشناسی ترسناک است، میافزاید. یک شخصیت هیولا در گوشه و کنار شهر هالووین وجود دارد و هنگامی که در جشنهای کریسمس ادغام میشود، طنز فیلم واقعاً اوج میگیرد. جک اسکلینگتون ممکن است بهترین چیزی باشد که بتواند مردم را بترساند، اما کابوس قبل از کریسمس هنوز آنقدر ملایم است که میتواند حسابی حال شما را جا بیاورد.
احتمالا شما میدانستید که این انیمیشن در لیست ما خواهد بود. کابوس قبل از کریسمس فیلمی است که کودک شما در بزرگسالی از آن نقل قولهای زیادی میکند، اما شاید بترسید که این انیمیشن برای کودک شما مناسب نباشد و یا او را بترساند. اما با این حال مطمئن باشید که این انیمیشن تا سالها تاثیر خوبی روی ذهن او خواهد گذاشت و درسهای زیادی یاد خواهد گرفت. تیم برتون پس از شکست فاجعهبار «دیگ سیاه»، آنقدر آسیب دید که تقریباً از انیمیشن فرار کرد و به دنیای لایو اکشن رفت، جایی که با فیلمهای تحسینشدهای مانند «بیتل جویس» و «بتمن» نام خود را بر سر زبانها انداخت. اما ساخت انیمیشن برای این فیلمساز خاص بسیار قوی بود و او در نهایت راه خود را برای بازگشت به رسانه پیدا کرد اما نه به عنوان کارگردان. برتون در سال ۱۹۹۳ کابوس قبل از کریسمس را تهیه کرد و ایده آن را برعهده داشت و وظیفه کارگردانی آن بر عهده هنری سلیک (جیمز و هلوی غول پیکر، کورالاین) بود. آنها با هم بخش عظیمی از خاطرات کودکی ما را ایجاد کردند.
«کابوس قبل از کریسمس» داستان پادشاه کدو تنبل شهر هالووین، جک اسکلینگتون، را دنبال میکند که بابانوئل را میرباید. و سعی می کند این دو تعطیلات را به هم نزدیک کند و در نتیجه باعث هرج و مرج در سراسر جهان شود. نشان دادن یک اسکلت به عنوان قهرمان داستان به اندازه کافی ترسناک است، اما وحشت آزاردهندهای که هر فریم این فیلم را اشغال میکند، بخیههای سالی، لبخند عمیق شهردار و چشمان برآمده بارل است که برای فریاد کشیدن هر بچهای کافی است.
از هر طرفدار فیلمهای ترسناکی بپرسید و به شما خواهند گفت که کریسمس و ترسناک ترکیبی فوقالعادهای را ایجاد میکنند، اما این یکی از موارد نادری است که این دو به شکل انیمیشن با هم تلاقی میکنند و همین موضوع بیشتر لذتبخش است. داستان پادشاه کدو تنبل شهر هالووین، جک اسکلینگتون، از ذهن تیم برتون و هنری سلیک بیرون میآید که از جشنهای سالانه خسته میشود و تصمیم میگیرد بابانوئل را ربوده و کریسمس را تصاحب کند. به همان اندازه که شیرین و خندهدار است، به طرز جالبی وحشتناک نیز هست، کابوس قبل از کریسمس یک لذت بصری است. حتی اگر این تصاویر اغلب عجیب و غریب، بینظیر و کمی ترسناک برای کودکان باشد. آلن جونز برای رادیو تایمز در مورد این انیمیشن نوشت، ترکیب تخیل دلپذیر و جالب تیم برتون، کارگردان ادوارد دست قیچی، میتوانست چنین تصور تاریکی از فصل تعطیلات داشته باشد.))
Scooby-Doo on Zombie Island
انیمیشنهای اسکوبی دو داستانهای تقریبا یکسانی دارد، بیشتر به این دلیل که محتوای این سریال تقریباً برای دهها همیشه با افشای نقاب شرور شبح به پایان میرسد و یک دلیل بسیار انسانی برای چیزهای ترسناک در پایان داستان نشان داده میشود. اما داستان اسکوبی دو در جزیره زامبی متفاوت است زیرا برعکس همه داستانهای اسکوبی دو با داستانی عادی شروع میشود و سپس به روشی بسیار هوشمندانه (و ترسناک) داستان عوض میشود. برای اولین بار، اسکوب و باند به لطف حضور غم انگیز روح دزد دریایی Morgan Moonscar، خود را با یک تهدید ماوراء طبیعی واقعی رو به رو میبینند. لحن فیلم به لطف گنجاندن «هیولاهای واقعی» نسبتاً تاریک و آهنگهایی که پیش از آن پخش میشوند، یک داستان ترسناک تمام عیار است. اما ترسهای این انیمیشن به زامبیها ختم نمیشوند. وودو، تغییر شکلدهندهها، تمساحهای عصبانی و حتی یک خدای گربه انتقامجو وجود دارد تا تجربه تماشای شما را به یک تجربه غیرمنتظره تبدیل کند. باور کنید یا نه، حدود ۲۰ سال از بازدید اسکوب و گروهش از جزیره زامبی میگذرد، بنابراین ارزش وقت گذاشتن را دارد تا حتی آن را دوبار ببینید!
وقتی مردم به اسکوبی دو فکر میکنند، معمولاً به گروهی فکر میکنند که میدوند و نقاب مردی را با ماسک لاستیکی برمیدارند و کلاهبرداری او را آشکار میکنند. آنها معمولا هرگز تصور نمیکنند که گروه با هیولاهای واقعی روبرو شود. با این حال، Scooby-Doo On Zombie Island، گروه را با هیولاهای واقعی و وحشتناک روبرو کرد، زیرا انبوهی از زامبیها، برخی از ترسناکترین افراد شرور Scooby-Doo، سعی میکنند این گروه را شکار کنند. چیزی که به عنوان یک جنجال معمولی با گروه شروع میشود، تبدیل به یک ماجراجویی هولناک و در عین حال لذت بخش میشود که ترس را در دل هر کسی ایجاد میکند.
برای دههها، اسکوبی دو و باند Mystery Inc به عنوان مقدمهای برای انیمیشنهای ترسناک برای بچهها عمل کردهاند و داستانهای بامزه و در عین حال ترسناکی را ارائه میکنند که همیشه با یک «شوک» به پایان میرسند. با این حال اسکوبی دو در جزیره زامبی، اولین باری بود که گروه را با یک تهدید ماوراء طبیعی واقعی روبرو میکرد، زیرا آنها قصد داشتند ارواح و هیولاها را در لوئیزیانا پیدا کنند. چیزی که به عنوان یکی دیگر از ماجراجوییهای معمولی اسکوبی دو شروع میشود، به سرعت به داستانی از وودو، دزدان دریایی ارواح، شیاطین گربههای انتقامجو و البته زامبیها تبدیل میشود که همگی با پسزمینهای غمانگیز بسیار تاریکتر از آن چیزی که طرفداران سریال به آن عادت کردهاند، گره خورده است. در این داستان هیچ سرمایهدار حریصی با لباسهای لاستیکی وجود ندارد و مرگ واقعی چه در گربهها و چه انسانها عنصر اصلی طرح داستان است. واقعاً هیچ چیز دیگری مانند این در داستان Scooby-Doo وجود ندارد، و هر بچهای که به آن فکر کند که انتظار داستانی معمولی را داشته باشد، دچار شوک میشود. اگر به انیمیشن ترسناک بازگشت هیولا علاقه دارید در ادامه لیست عناوین بهتری پیدا خواهید کرد.
Monster House
در بخش بعدی این لیست ما از ترسهای اولیه و داستانهای شبح آور عبور کردیم و وارد قلمروی وحشتناکتر از نظر روانی شدیم. در حالی که یک خانه خالی از سکنه یک محیط کلاسیک برای بسیاری از فیلمهای ترسناک در طول این سالها است، به ندرت در رسانههای انیمیشنی چنین مفهومی دیده میشود. با این انیمیشن وارد خانه هیولا شوید، یک جشن ترسناکی که داستانهای واقعاً نگرانکنندهای از ارواح در پایههای آن وجود دارد. خانه هیولاها داستان، پیرمردی را به عنوان نگهبان خانهای قدیمی نشان میدهد، اما وقتی مشکلات سلامتی او را بیشتر میشود، مشخص میشود که خانه منبع وحشتی برای محله است. سه نفر از بچههای محله خود را به خطر میاندازند تا خانه متروکه و اسرار پنهان در آن را کشف کنند. کمدی کافی برای جلوگیری از ترس بچهها در این انیمیشن وجود دارد، اما داستان آن یک داستان خانه جن زده است که در واقع با افزایش سن خانه ترسناکتر هم میشود.
خانهها معمولاً برای ایجاد احساس راحتی و آرامش افراد ساخته شدهاند. هیچ چیز آرامشبخشتر از نشستن در خانه پشت درهای قفلشده نیست، جایی که خطر بیرون خانه مانده است. مگر اینکه کسی در خانه هیولایی زندگی کند. خانه هیولاها به جای یک محیط خوب و آرام، خانهای زنده و نفس گیر است که بهترین کار را برای بلعیدن بچهها و گاهی بزرگسالان انجام میدهد. گویی همین مقدار کافی نیست، چون خانه حتی میتواند به تنهایی حرکت کند و یکی از وحشتناکترین هیولاها را برای تمام سنین ایجاد کند.
خانه هیولاها در نهایت برای بیشتر افراد جذاب و سرگرم کننده است، اما به هر حال، این فیلم ترسناک کارتون ترسناک کودکانه لیست است و در حالی که تا حد زیادی برای بچهها مناسب است، ارزشش دیدن زیادی نیز دارد چون واقعا داستان جالبی را روایت میکند. این فیلم درباره سه کودک است که تصمیم میگیرند خانه قدیمی وحشتناک محله خود را با شهرت وحشتناک کشف کنند. به لطف چند صحنه که توسط خانه ساخته شده با تخیل به انیمیشن اضافه شده، داستان انیمیشن شبیه یک فیلم آمبلین دهه ۱۹۸۰ است، پر از ماجراجویی، کمدی و کمی خطر. همانطور که اسکات فانداس از لسآنجلس ویکلی درباره این فیلم گفت: «خانه هیولاها به یکی از آن داستانهای ماجراجویی عجیب و غریب تبدیل میشود که مورد علاقه کودکانی است که بدشان نمیآید کمی در دنیای رازآلود غرق شوند. این انیمیشن برای بزرگسالان نیز نوعی انفجار است.»
The Last Unicorn
چیزی که در مورد این انیمیشن ترسناک وجود دارد این است که میتواند تقریباً هر ژانر دیگری را تحت تأثیر قرار دهد و دقیقاً به همان اندازه فیلم کار خواهد کرد. کمدیهای ترسناک، فیلمهای اکشن ترسناک و فیلمهای علمی تخیلی ترسناک وجود دارند، اما جایگاه انیمیشنهای ترسناک در فیلمهای فانتزی چیز دیگری است. The Last Unicorn مطمئناً بیشتر فانتزی است تا ترسناک، اما خط کلی داستان عناصر شبحآوری دارد که هنوز بعد از گذشت ۲۵ سال از زمان ساختش، امروزه هم تأثیرگذار ظاهر میشود.
رنکین و باس احتمالاً بیشتر به خاطر آثار کلاسیک برای تعطیلات شناخته میشوند، اما این اقتباس از رمان بیگل درباره اسب شاخدار یک جواهر مطلق است. تکشاخ سخنگو و دنیای طبیعی اطراف او که در طول تلاش او به نمایش گذاشته میشود، زیبا هستند، اگرچه عناصر آن جهان کاملاً وحشتناک است. جادوگر شرور مامان فورتونا و جادوی توهمآمیزش، هارپی، اسکلت سخنگو و پدربزرگ تمام وحشتهای این فیلم را به نمایش میگذارند. جادو و شگفتیهای زیادی در این راه وجود دارد، اما مانند بسیاری از فیلمهای فانتزی لایو اکشن عالی، سفر قهرمان مملو از وحشت است که پیروزی نهایی را شیرینتر میکند.
هیچ چیز مانند یک هیولای خوب یک فیلم ترسناک را نمیسازد و آخرین تک شاخ یکی از وحشتناکترین هیولاهای انیمیشنی را دارد. در نگاه اول، حماسه فانتزی کاملاً ترسناک به نظر نمیرسد اگرچه کمی عجیب است. آخرین تکشاخ که در سال ۱۹۸۲ منتشر شد، محصولی ژاپنی-آمریکایی بر اساس رمانی از پیتر اس بیگل بود که داستان تکشاخ را روایت میکرد که درمییابد، آخرین در نوع خود است، زیرا بقیه ناپدید شدهاند. او برای بازگرداندن آنها تلاش میکند، اما مسیر پیش روی او با انواع خطرات محصور شده، که هر کدام از قبلی تهدید کنندهتر است. او توسط دزدی ربوده میشود که او را مجبور میکند به یک عنصر جالب در کارناوال تبدیل شود، او با هارپی آشنا میشود که طراحی این شخصیت وحشتناک و دیالوگهای او برای قرار گرفتن این فیلم در لیست ترسناک ترین انیمیشن های جهان کافی است.
ترسناک و فانتزی دو ژانر هستند که تقریباً به اندازه کافی تلاقی نمیکنند، اما زمانی که این کار را انجام میدهند، تجربیات منحصر به فردی را ارائه میکنند. The Last Unicorn بیشتر به سمت فانتزی گرایش پیدا میکند، اما هنوز هم به اندازه کافی عناصر ترسناک را در خود جای داده تا آن را به یک فیلم ترسناک برای بچهها تبدیل کند. رنکین و بیس ممکن است بیشتر به خاطر انیمیشن استاپ موشن رودلف گوزن شمالی دماغه قرمز شناخته شوند، اما این حماسه فانتزی در مورد یک اسب شاخدار است که متوجه میشود آخرین نفر در نوع خود است و برای کشف آنچه که دارد تلاش میکند. آنچه برای خویشاوندان او اتفاق افتاده پر از خطرات وحشتناک است. بدون شک، ترسناکترین وجه داستان برای بچهها ردبول آتشین بود، تجسم شیطانی، با رنگ عمیق و قرمز خونی و چشمان تقریبا توخالیاش که بدون شک کابوسهای بیشماری را الهام میبخشد. جف اندرو در مقالهای درباره این انیمیشن برای Time Out توضیح داد که The Last Unicorn دارای «لحظههای وحشتناک و برخی عناصر فوقالعاده شوخآمیز است».
The Black Cauldron
واقعاً نمیتوان بدون اشاره به دیزنی و انیمیشن های ترسناک دیزنی، درباره فیلمهای انیمیشنی صحبت کرد. در حالی که فیلمهای کلاسیک دیزنی مطمئناً لحظات وحشتناکی را در پراکنده میکنند، این فیلم از ابتدا تا انتها یک نمایش ترسناک است. صحنههای از این انیمیشن در زمان اکران حذف شده تا قسمتهای نامناسب Black Cauldron پاک شوند و بدترین لحظات آسیبزا را از بین ببرند، اما آنچه باقی مانده هنوز بسیار دلخراش و ترسناک است. این فیلم فانتزی تاریک که بر اساس مجموعهای کتاب ساخته شده، بر شاه شاخدار شیطانی (و ترسناکی) متمرکز است که قصد دارد با کمک دیگ افسانهای جهان را تسخیر کند. البته، او در این تلاش با قهرمانان خوش اخلاق رو به رو میشود، اما پسر قهرمان قصه، وحشتهای زیادی در سر راه خود دارد: پادشاه، ارتش مردگان، عوامل پادشاه و سه جادوگر که در باتلاقها هستند. خود دیگ با نفرینی بیرحمانه همراه میشود که روایت را به شیوهای ترسناک شکل میدهد. این فیلم با شاه شاخدار نیز به پایان نمیرسد زیرا او در یک سکانس کابوسوار به سرنوشت نهایی خود میرسد که ممکن است برای بچههای کوچک خیلی شدید باشد. (فقط تصور کنید که اگر فیلم شامل صحنههایی از ارتش مردههایی بود که از دیگ به دنیا میآیند، سربازانی که به طرز وحشیانهای به مردم حمله میکنند و مردان پادشاه که گوشتشان در یک غبار جادویی حل میشود، چه میشد!)
دیگ سیاه احتمالاً یکی از فیلمهایی است که دیزنی آرزو میکرد مخاطبان آن را فراموش کنند، بیشتر به این دلیل که به معنای واقعی کلمه باعث ترس تماشاگران در سالنها شد. دیگ سیاه که در سال ۱۹۸۵ به عنوان بخشی از تلاش دیزنی به سمت داستانهای ترسناک اکران شد، یک بمب عظیم باکس آفیس بود که تقریباً کل کاخ آرزوهای داستانهای ترسناک دیگر را فرو ریخت. اما ما میگویم که به این فیلم عمیقاً عجیب ناعادلانه توهین شده است. دیگ سیاه که بر اساس دو کتاب اول در Chronicles of Prydain نوشته لوید الکساندر ساخته شده، به هیچ وجه شبیه به آن نیست، اما هیچ شباهتی به آنچه دیزنی قبلا انجام داده بود نیز ندارد. این فیلم داستان یگ جوان به نام تاران را دنبال میکند که با شاهزاده خانم ایلونوی، فلودو دور افلام و موجودی وحشی به نام گورگی متحد میشود تا پادشاه شاخدار را از تشکیل ارتشی از مردگان و تسخیر جهان باز دارد. برای انجام این کار، آنها باید دیگ سیاه را نابود کنند. این فیلم نوعی ترکیبی از لحنها و سبکهای انیمیشن است که تیم برتون جوان در آن سهیم بود و داستانی ترسناک دارد، اما نمیتوان انکار کرد که دیگ سیاه وهمآور است. بخش اعظم ترس از طراحی وحشتناک شاه شاخدار ناشی میشود که علیرغم اینکه نسخه ترسناکتری از اسکلتور به نظر میرسد، به لطف بازی جان هرت (که در این لیست بسیار دیده میشود) یک شرور واقعا ترسناک است.
دیزنی لزوماً ترس را در دل مخاطبان خود ایجاد نمیکند. در واقع، هنگامی که کلمه ((دیزنی)) ذکر میشود، پرنسسهایی که برای حیوانات کوچک زیبا آواز میخوانند معمولاً چیزی است که تصور میشود. سپس «دیگ سیاه» را در لیست انیمیشن های ترسناک دیزنی داریم، که لزوماً یک فیلم ترسناک نیست و در عین حال، آنقدر ترسناک است که در اولین اکرانش باعث فرار بچهها از سینماها شد. به طور کلی یک داستان خوب و مملو از تصاویر وحشتناک است. دیگ سیاه یک مکمل خوشایند برای ژانر وحشت ما در ترسناک ترین انیمیشن های جهان است.
Coraline
در ظاهر، کورالاین یک داستان بسیار ساده در مورد دختری است که متوجه شده که دری پنهان به دنیایی مخفی یافته که در آن مردم کمی عجیب و غریب هستند. اما به جز عجیب و غریب بودن از همه نظر کامل هستند. این موضوع برای بچههایی که دنیاهای دیگر را با چشمهای دکمهای خندهدار میبینند خوب است، اما وقتی راز تاریک دنیای موازی فاش میشود، این سرگرمی ناگهان به پایان میرسد. بخش بسیار کمی از آثار گیمن از یک مکان شاد خالص بیرون میآید. همیشه یک جریان زیرزمینی تاریکی وجود دارد یا یک تلنگر از وحشت در آن مخاطب را دنبال میکند. Coraline نیز تفاوتی ندارد، اگرچه ممکن است بینندگان جوانتر چند مدتی بکشد تا موضوعات موجود در داستان را درک کرده و با آن همزادپنداری کنند. بنابراین، اگر شخصیتهای راگدال مانند لایکا و همگروههای چشمدکمهای آنها برای ترساندن شما کافی نیست، شرط میبندیم وقتی از تمایل مادر دیگر کورالاین برای دوختن دکمه روی چشمهای مردم و خوردن روح آنها مطلع شوید، حسابی بترسید. در این داستان شما به اندازه کافی وحشت زده خواهد شد در غیر این صورت، شکل عنکبوتی مادر کورالاین و تبدیل دنیای آینه ایده آل به یک بعد جهنمی و کابوس، باید بخشی باشد که حسابی از آن لذت ببرید.
اینجاست که ما شروع به عبور از آسیبهای دوران کودکی و ترسهای واقعی بزرگسالان میکنیم. کورالاین ظاهراً یک فیلم کودکانه است، اما به طرز عجیبی، این بزرگسالان هستند که این فیلم ترسناک فانتزی تاریک را آزاردهندهترین میدانند. این اختلاف از زبان نیل گیمن، نویسنده رمانی که در سال ۲۰۰۲ بر اساس آن فیلم هنری سلیک ساخته شده، بیرون آمده است. او معتقد است که بزرگسالان از کورالاین میترسند، در حالی که کودکان به داستان اساساً به عنوان یک ماجراجویی واکنش نشان میدهند. گیمن ادامه داد، «بزرگسالان آشفته میشوند، و من فکر میکنم یکی از دلایل آن این است که این داستان درباره یک کودک در خطر است و فکر میکنم ما سخت نگران کودکان در خطر هستیم.»
و فهمیدن دلیل آن آسان است. آن چشمهای دکمهای! آن عنصر ترسناکی که در نیمه دوم کورالین معرفی شد و به دنبال آن یک دختر جوان بیحوصله است که از طریق پورتالی در اتاق خوابش به دنیای موازی ایده آلی برخورد میکند، این میزان از داستان برای ایجاد لرز در ستون فقرات هر کسی کافی است. این انیمیشن فیلم مانند یک فیلم ترسناک پیش میرود، و حال و هوای آن بهطور پیوسته بدتر میشود، زیرا کورالین با هشدارهای مرموز و خطرات ترسناک مواجه میشود. جهانهای جایگزین درخشان سابق خود را از دست میدهند تا توهم کاملاً کنترلشدهای را آشکار کنند. همه این داستانها به همراه دوپلگانگرهای بدبخت که مانند عروسکها کنترل میشوند و یک شرور بزرگ عنکبوتی ترسناک برای توصیف این داستان ترسناک کافی است.
تا به حال به این فکر کرده اید که آیا دنیای دیگری در بیرون وجود دارد؟ دنیایی بهتر، دنیایی که در آن عجیبترین رویاهای یک فرد می تواند محقق شود؟ آیا کسی میتواند در این دنیا مسالمت آمیز زندگی کند یا در عوض واقعیت پیچیدهای را که در زیر سطح قرار دارد، مانند کورالاین کشف میکند؟ کورالاین پر از تصاویر بسیار وحشتناک، داستانی پیچیده و در عین حال شگفتانگیز و جذاب است. اما شخصیت این انیمیشن، از رفتن به مکانهای تاریک ترسی ندارد و فیلمی منحصربهفرد و وحشتناک خلق میکند که طرفداران مشتاق و دوآتیشهای را ایجاد کرده است. درست مانند بعد موازی پنهان خود، کورالاین دمدمی مزاج و اغلب بداخلاق است. به محض اینکه کورالاین در مخفی را پیدا میکند، داستان مانند یک فیلم ترسناک شروع به باز شدن کرده و فضای خزنده و موجودات ترسناک، هیجان آن را افزایش میدهند. اما وحشت واقعی لحظهای اتفاق میافتد که کورالین چشمهای دکمهای خود را میدهد تا توسط مادر خزندهاش دوخته شود. آن هم درست قبل از اینکه تبدیل به یک عنکبوت غولپیکر شود و فاجعه پایانی داستان را پدید آورد. مویرا مک دونالد این انیمیشن را برای سیاتل تایمز اینگونه خلاصه کرد: ((کودکانی که دوست دارند بترسند، از این فیلم خلاقانه ضربه میخورند. بزرگسالان نیز برای لذت بردن از آن نیازی به داشتن فرزند ندارند.))
The Secret of NIMH
می توان فکر کرد که فیلمهای انیمیشنی با حیوانات سخنگو تماماً در مورد نور خورشید و رنگین کمان خواهند بود. قسمتهای تاریکی از هر داستان انیمیشنی عالی وجود دارد، اما تعداد کمی از فیلمهای گرانبها برای روایت داستانهای بالغتر، مسیری تاریک را انتخاب میکنند و این کار را از زبان موجودات زیبا، بامزه و جنگلی انجام میدهند. یکی از این داستانهای دنبالهدار، راز NIMH است، اقتباسی از رمان کودکان اوبراین که جریانی تاریک را در کل داستان به نمایش میگذارد که با لحظات واقعاً وحشتناکی همراه است. مخلوقاتی که عنوان به آنها اشاره میکند، بازماندگان یک سری آزمایشهای علمی هستند، یک نقطه داستانی که در یک صحنه با یکی از ترسناکترین شخصیتهای فیلم نشان داده شده است. تعجب آور نیست که موجوداتی مانند گربه موش خوار اژدها و موش شرور ترسناک به نظر میرسند، اما غیرعادی است که متوجه شویم متحدان عرفانی قهرمان نیز داستان به همان اندازه ترسناک هستند. نیکودیموس، موش مسن پیر، چشمانی درخشان مانند زغال سنگ و یال بلند دارد. جغد بزرگ هم دست کمی از قبلی ندارد. هر دوی این شخصیتها از نظر طراحی شوم هستند و نمایش قدرتهایشان خوراک کافی برای کابوسهای قدرتمند ایجاد میکند.
هیچ کس مانند دان بلوث فیلمهای متحرک غم انگیز نمیسازد و The Secret of Nimh انیمیشنی در راس بازی اوست. The Secret of Nimh که شماره ۱ کابوس TV Tropes است، منشأ بسیاری از کابوسهای دوران کودکی به دلیل داستان ماجراجویی تلخ و خونین آن و همچنین احساس وحشتی است که فیلم القا میکند. این انیمیشن اولین فیلم تولیدی دان بلوث است، که انیماتور پس از سرخوردگی از کارفرمای سابق خود دیزنی تأسیس کرده است. داستان این انیمیشن برپایه کنجکاوی و ترس بنا نهاده شده است. این خط بین ماجراجویی کودکان و درام تاریک نگرانکننده است، تعادلی که بلوث بارها و بارها با هر یک از فیلمهای آیندهاش به آن بازمیگردد. اما این انیمیشن همچنان بهترین یا حداقل ترسناک ترین اثر اوست. The Secret of Nimh داستان یک موش صحرایی بیوه به نام خانم بریزبی را دنبال میکند که سعی دارد از فرزندانش در برابر نابودی محافظت کند. خطر مرگ و زندگی زمانی بالا میرود که تیمی، فرزند خانم بریزبی، آنقدر مریض به نظر میرسد که نمیتواند تختش را ترک کند، این موضوع موش صحرایی ترسو را مجبور میکند تا راههای دیگری برای نجات خانوادهاش بیابد. این تصمیم او را به کشف راز، عنوان اصلی این انیمیشن سوق میدهد. مزرعه مقدمه ساده، پیشینه پیچیدهای را پنهان میکند که به آزمایشهای حیوانی، درگیریهای سیاسی و یک جغد واقعاً زشت میپردازد. ترکیبی از انیمیشنهای دو بعدی سنتی و روتوسکوپی به فضای عجیب و غریب فیلم میافزاید و تکههای تصادفی خون و خشونت را ناراحتکنندهتر جلوه میکند. جغدی که یک عنکبوت را له میکند هرگز آنقدر وحشتناک در هیچ انیمیشنی به نظر نرسیده بود.
این فیلم بر اساس رمان کودکانه خانم فریزبی و موشهای صحرایی NIMH داستان یک موش صحرایی را دنبال میکند که سعی میکند پسر بیمارش را هم از ذاتالریهاش نجات دهد و هم از کشاورزی که در زمینش زندگی میکنند. اقتباس دان بلوث پر از لحظات واقعاً وحشتناک است که شامل بازماندگان آزمایشات علمی، از جمله یک گربه موش خوار به نام دراگون است. اما صحنهای که واقعاً بچهها را تحت تأثیر قرار داد، دیدار از جغد بزرگ بود، که معرفی او شامل لانهای مملو از استخوانهای طعمه بلعیدهشدهاش، برخوردی وحشتناک با یک عنکبوت بدبخت و یک جفت چشم خزنده و درخشان است که به داخل آن خیره شده بود. فیلمهای بلوث همیشه کمی تیرهتر از فیلمهای معمولی دیزنی بودند و این نمونه بارز زیباییشناسی این استدیو است. همانطور که کریستوفر نول منتقد برای Filmcritic.com نوشت: «به رتبه G اهمیتی نمیدهیم، این انیمیشن شامل چیزهای ترسناکی است که باعث شد کودک من ظرف ۱۰ دقیقه به اتاق دیگری فرار کند.»
Watership Down
اگر به سختی توانستید از راز NIMH جان سالم به در ببرید، در مورد دو عنوان بعدی خبر بدی برای شما داریم. در حالی که وحشت آزمایشگاه روی حیوانات برای لحظهای به عقب میافتد، وحشیگری قلمرو حیوانات (و ظلم انسان) در این کلاسیک ترسناک فانتزی، Watership Down، مرکز صحنه است. این انیمیشن یکی از مواردی است که کتاب ریچارد آدامز، به همان اندازه که درخشان است، از اقتباسی متحرک ناب بهره میبرد. این فیلم به قلب دردسر خرگوشها میرسد، چه به دلیل خطرات ناشی از تلهها، شاهین، گربه و سگ و سلاحهای شیمیایی و مکانیکی انسانها. خرگوشی وجود دارد که با دیدن رؤیا دچار تشنج میشود، تجربه نزدیک به مرگ دیگری که در تله گرفتار شده است و نبردهای وحشیانه با دوستان و دشمنان به طور یکسان این داستان را جذاب میکند.
احتمالاً تا به حال حکایات بیشماری شنیدهاید و یا بررسیهای خندهداری را خواندهاید که در آن یک والدین ناآگاه برای بچههایشان انیمیشن «Watership Down» میخرند و منتظر فیلمی بامزه با خرگوشها هستند و فقط از روی عکس آن در مورد انیمیشن قضاوت میکنند. «Watership Down» که بیرحمانه و بهطور تکاندهندهای خشن است، داستانی است که قبل از خواب به کابوس تبدیل میشود. مارتین روزن، کارگردان و نویسنده، رمان کلاسیک ریچارد آدامز با همین نام را در این انیمیشن ماجراجویی ۱۹۷۸ درباره گروهی از خرگوشها اقتباس میکند که از ترس یک رؤیای آخرالزمانی از خانه خود فرار میکنند. صداپیشه محبوب این لیست، جان هرت، دوباره در نقش هیزل، قهرمانی که با اکراه نقش رئیس جدید گروه را بر عهده میگیرد و با کمک برادر کوچکترش، فایور (ریچارد بریرز) آنها را به سمت یک آرمان شهر پیشگویی میبرد، است. اما در دنیایی که خرگوشها به عنوان آسیبپذیرترین موجودات نفرین شدهاند، این گروه از بین رفتهها در محاصره انواع خطرات شرورانهای قرار میگیرند که زندگی آنها و رفاه روانی ما را تهدید میکند.
این انیمیشن یک فیلم استرس زا است. خطرات برای این خرگوشها هرگز کاهش نمییابد، و علیرغم روایت حماسی واترشیپ داون، فیلم بهطور دردناکی قابل لمس است. حتی زمانی که فیلم با رویارویی با فرمانده ظالم، ژنرال وندورت (که چهره کتک خورده و خونین او تصویر آزاردهنده نمادینی است که بر روی هر ویدئوی واکنشی یوتیوب به این فیلم پخش میشود) به اوج میرسد، خرگوشها هرگز چیزی کمتر از موجودات مورد ظلم قرار گرفته نیستند. Watership Down تکامل این افسانه است، تمثیلی به رهبری حیوانات برای برانگیختن همدردی و برانگیختن افکار انسانها. حتی اگر بیشتر افکاری که برمیانگیزد این باشد، خدایا، کاری کن که این انیمیشن متوقف شود.
طولی نمیکشد که واترشیپ داون نمای «فیلم خرگوش بامزه» خود را فرو میریزد و تمثیلی عمیقتر را آشکار میکند که از خون سرخ میگذرد. این اقتباس از رمان ریچارد آدامز، داستان گروهی از خرگوشها را دنبال میکند که در سفری خطرناک برای یافتن پناهگاهی هستند پس از اینکه یکی از آنها دیدی آخرالزمانی درباره خانهشان پیدا میکند. برای نسلها، Watership Down با تصاویر ترسناک خرگوشهای چشم قرمز بوده که بلاهایی سرشان میآید یا در حال فرار هستند. این تصویر کودکان را تحت تأثیر قرار میدهد و خطر در هر مرحله از داستان وجود دارد. والتر چاو از Film Freak Central نقد آن را به اختصار این چنین خلاصه کرده است: ((بی احساس و وحشتناک)). طولی نمی کشد که Watership Down نمای فیلم خرگوش زیبا خود را برای ما تبدیل به یک وحشت عمومی کرده و تمثیلی فراموش نشدنی آشکار میکند.
The Plague Dogs
یک داستان کمتر شناخته شده آدامز، The Plague Dogs است، یک فیلم کارتون ترسناک کودکانه که از نشان دادن ظلم انسان در راه دستیابی به دانش علمی به حیوانات ابایی ندارد. نیمی از فیلم انتقاد آشکار از چنین اعمالی است و نیمی دیگر تفسیری است بر همان رفتار انسان که علیه همنوعانش انجام میشود. امتیاز PG-13 فیلم برای تصاویر خشونت آمیز و عناصر موضوعی به خوبی برآورد شده و آن را به آخرین فیلم در این لیست تبدیل میکند که تماشای آن برای بینندگان جوان خوب است.
این ماجرا با غرق شدن روف، سگی در آزمایشگاه علمی آغاز میشود، که سپس با سیفون کردن آب از ریههایش احیا میشود. فیلم «ماجراجویی» در ادامه به انتقاد از بیرحمی زندهسازی حیوانات، دستکاری مغز حیوانات و آزمایشهای حیوانی میپردازد. تماشای این انیمیشن ساعت آسانی نیست و زمانی که سگهای داستان فرار میکنند، دلخراشتر میشود، اما زمانی که توسط اسیرکنندگان، افراد مسلح محلی که توسط آزمایشگاه استخدام شدهاند و حتی سربازان شکار میشوند، حتی بدتر میشود. در حالی که پایان فیلم The Plague Dogs مانند Old Yeeller احساسی است، اما آنچه واضح است این است که این فیلم شما را تا آخر عمر به هم خواهد ریخت.
The Plague Dogs سهگانه فیلمهای انیمیشن جان هرت را تکمیل میکند که واقعاً احساس بدی در ما ایجاد میکند. اما این فیلم مارتین روزن که اقتباسی از رمان دیگری از ریچارد آدامز به همین نام است، نوع خاصی از داستان ترسناک توام با درام است. فیلم Plague Dogs با صحنهای وحشتناک از غرق شدن و احیای سگ در آزمایشگاهی که روی حیوانات آزمایش میکند، شروع میشود. این بخش از داستان بسیار واضح و روشن لحن برای بقیه فیلم را تعیین میکند: دلخراش و ناراحت کننده، اما بدتر از همه، به شدت ناامیدکننده. فیلم محصول ۱۹۸۲ است. این انیمیشن داستان دو سگ، یک لابرادور به نام روف و یک فاکس تریر به نام اسنیتر را روایت میکند که از مرکز تحقیقات حیوانات که در آن آزمایشهای پرپیچوخم روی آنها انجام شده بود، میگریختند و به جایی میرسند که توسط دشمن بمباران میشوند آن هم پس از انتشار شایعاتی مبنی بر اینکه آنها ناقل طاعون بابونیک هستند و به همین دلیل توسط این مرکز شکار شدند.
اکثر فیلم اساساً تماشای این دو سگ فقیر است که از گرسنگی در حال تلاش هستند تا زنده بمانند، علیرغم تلاشهایشان برای زندگی با شکار گوسفندان در حال چرا و غارت سطلهای زباله روستا بازهم نمیتوانند راهی برای خود بیابند. The Plague Dogs شاید بزرگترین گواهی بر نیهیلیسم باشد و به همان اندازه دلگیر کننده (اگر ستونی در مورد اکثر فیلمهای انیمیشن ناامیدکننده بنویسم، این عنوان در صدر لیست قرار میگیرد) است. Plague Dogs به خودی خود تحت تعریف سنتی ترسناک قرار نمیگیرد اما تعداد کمی از صحنههای ترسناک یا هیجان انگیز دارد.
Resident Evil: Degeneration
ما نمی توانم بدون اشاره به رزیدنت اویل در مورد ترسناک ترین انیمیشن های جهان صحبت کنیم. اگرچه ویژگیهای محبوب این عنوان بیشتر به تمرکز اکشن تبدیل شدهاند تا ترسناک، Resident Evil: Degeneration به ریشههای خود وفادار مانده است. اول، اتفاقات فیلم در واقع در دنیای بازیهای ویدیویی عادی است. فیلمهای لایو اکشن نمیتوانند چنین ادعایی داشته باشند (و طرفداران هم اگر تلاش کنند خوشحال نمیشوند). ثانیاً، اگر عاشق داستانهای سری زامبیها هستید و ترجیح میدهید بدون قرار گرفتن در پشت اسلحه در بازی آنها را تماشا کنید، ویژگیهای این انیمیشن برای شما بسیار لذتبخش خواهد بود.
یکی از ترسناکترین ویژگیهای Resident Evil: Degeneration ممکن است در واقع جنبه عجیب و غریب شخصیتهای انسانی باشد، اما اگر بتوانید از آن عبور کنید، پس از آن، جنجالهای T-Virus (و غیره)، زامبیهای آلوده و باس فایت نهایی را خواهید داشت. اینها لذتهای نابی هستند و دیدن لئون اس کندی و کلر ردفیلد در یک ماجراجویی همیشه سرگرم کننده است. فقط برای جامپ اسکر داستان در سرتاسر انیمیشن آماده باشید. از آن گذشته این عنوان انیمیشن برای هر گیمری در هر سنی مانند یک موهبت بزرگ است که خوشحال شود.
خنده دار است که گاهی اوقات یک فیلم میتواند بهتر از منبع اصلی آن باشد. سالها است که استودیوها و تهیهکنندگان تلاش میکنند تا ماهیت بازیهای رزیدنت اویل را دوباره به تصویر بکشند، با این حال، فیلمها همیشه تاریخچهای داشتهاند، برخی خوب و برخی دیگر نه چندان. خوشبختانه Resident Evil: Degeneration یکی از معدود مواردی است که در بین بقیه برجسته است اگرچه این عنوان یک انیمیشن است نه فیلم. علیرغم برخی صداگذاری ضعیف، این انیمیشن ترسناک از تکرارهای لایو اکشنهای پیشین بالاتر می رود. با هیولاهای واقعا هولناک و وحشتناک، مرگ و میرهایی که به آن حس یک بازی Resident Evil را میدهد واقعا یک تجربه عالی برای طرفداران این عنوان است.
Seoul Station
اگر فیلم نسبتاً جدید زنده زامبی Train to Busan را ندیدهاید، باید فوراً آن را ببینید. هنگامی که این کار را انجام دادید، بهتر خواهید توانست از فیلم پیش درآمد انیمیشنی آن، ایستگاه سئول قدردانی کنید. در حالی که تم ساخت ممکن است تغییر کرده باشد، انبوهی از زامبیهای خشمانگیز وحشتآفرین هنوز همانهایی هستند که در فیلم دیدهاید. در این انیمیشن، به نظر میرسد که یک مرد بیخانمان بیمار صفر از شیوع قریب الوقوع زامبیها است. عفونت از طریق گاز گرفتن ممکن است در این فیلم کشنده باشد، اما یک فشار اجتماعی فراگیر وجود دارد که بر شخصیتهای اصلی فیلم نیز سنگینی میکند. اگرچه این موضوع ترسناک به خودی خود ترسناک هست که موجی از هیولای تشنه گوشت به دنبال شما میدوند اما شخصیت پردازی مهمترین چیز در این انیمیشن است. همچنین لازم به ذکر است که ایستگاه سئول داستانی است که در دنیایی اتفاق میافتد که هرکدام از ما را نیز میتواند درگیر کند.
قطار بوسان یک فیلم زامبی بینقص است که یک پیشفرض داستانهای زامبی را به یک شاهکار ژانر خود تبدیل کرد. آیا این فیلم به پیش درآمد نیاز داشت؟ آیا طرفداران میخواهند جهنم این فیلم را دوباره تماشا کنند؟ بله. یئون سانگ هو، کارگردان فیلم Train to Busan به نوعی زمان را برای کارگردانی یک پیش درآمد انیمیشنی برای فیلم زامبی خود در سال ۲۰۱۶ پیدا کرد که به طرز حیرت انگیزی توانست پیچشها و طنزهای اجتماعی بیشتری را در روایت استاندارد زامبیها ایجاد کند. این فیلم انیمیشن بلند با عنوان «ایستگاه سئول» (در راستای موضوع قطار)، شیوع ویروس زامبی را دنبال میکند که به زودی سراسر کره جنوبی را فرا میگیرد و ظاهراً این ویروس از یک مرد بیخانمان که در نزدیکی ایستگاه اصلی با خونریزی تا حد مرگ میمیرد، ردیابی میشود. سپس فیلم با شخصیتهای مختلفی روبرو میشود، یک زن جوان فراری، دوست پسر بدبخت او، پدری که به دنبال دخترش میگردد که به زودی مجبور میشوند تا برای جان خود از زامبیهای درنده مرموز فرار کنند. ایستگاه سئول از قطار به بوسان گستردهتر است، که هم به آن کمک میکند و هم مانع برای آن میشود.
راهاندازی رشتههای داستانی مختلف و معرفی شخصیتهای نسبتاً پیچیده زمان میبرد، اما وقتی شروع به کار کرد، ایستگاه سئول بیوقفه به سمت پایان محکومیت خود میرود. مجموعههای پرتعلیق و روایت احساسی با قطار به بوسان برابری میکند و با یک پیچ و تاب شگفتانگیز به اوج میرسد. این حقیقت غم انگیز هالیوود مدرن است که زامبیها به آرامی به یک شوخی با خودشان تبدیل شدهاند و تبدیل به کلیشهای و مملو از داستانها شدهاند تا جایی که در کمدیهای رمانتیک مورد استفاده قرار میگیرند. با این حال، در این مورد یک استثنا وجود دارد. پیش درآمدی برای قطار بوسان، با نام ایستگاه سئول که فوقالعاده خوب ساخته شده، یک فیلم هیجانانگیز است که داستان چندین شهروند را دنبال میکند که سعی میکنند از شیوع زامبیها جان سالم به در ببرند. از انیمیشن باورنکردنی گرفته تا مرگهای وحشتناک، ایستگاه سئول ورود شایستهای به یک ژانر فرعی مرده است.
Vampire Hunter D: Bloodlust
این انیمیشن یک مثال خوب از این است که چگونه انیمیشن به یک فیلمساز اجازه میدهد تا دیدگاه خود را بدون محدودیتهای تحمیل شده توسط تولیدات لایو اکشن به نمایش بگذارد. Vampire Hunter D: Bloodlust یک فیلم کاملاً باشکوه با یک قهرمان جذاب و بازیگران مکمل توسعه یافته است، یک داستان خوب که در میان بهترین درامهای گوتیک قرار دارد و یکی از بهترین داستانهای خون آشامهایی است که تا به حال در انیمیشن یا فیلم دیدهاید. اگر به دنبال صحنههای بصری دلپذیر و موسیقی متن خیرهکنندهای هستید، آن را درست در کنار داستانگویی ترسناک خواهید یافت.
Vampire Hunter D: Bloodlust عنوان Bounty Hunter را دنبال میکند، یک شخصیت نیمه انسان و نیمه خون آشام معروف به دامپیر- دانپیل، که برای بازیابی زنی که توسط یک بارون خون آشام ربوده شده، استخدام شده است. قهرمان داستان باید خون آشام را به شیوهای انسانی بکشد. همه چیز در اسطورهشناسی خونآشامها به قوت خود در این انیمیشن یک به یک مخاطب را شگفتزده میکند. اما زامبیها، برداشتی منحصربهفرد از یک گرگینه سنتی، جهشیافتهها، شیاطین، تغییر شکلدهندهها، استاد سایه و توهم و شبح یک کنتس خونآشام را نیز در خود دارد. طراحی شخصیت و صحنه در Vampire Hunter D: Bloodlust کاملاً درجه یک هستند و تماشای فیلم را لذت بخش میکنند، حتی زمانی که مراقب هیولا دیگری هستید که از هر زاویهای که قابل تصور است روی شما میخزد. حتی اگر به انیمیشن علاقهی ندارید باید تماشای این عنوان را در لیست خود قرار دهید وگرنه پشیمان خواهید شد. اگر به انیمیشن ترسناک بازگشت هیولا علاقه دارید این انیمیشن برای شما عالی است.
Watchmen: Tales of the Black Freighter
در حالی که این فیلم از نظر فنی یک محصول بلند نیست، انیمیشن کوتاهی که در روایت Watchmen گنجانده شده، آنقدر وحشتناک و از نظر روانی آسیبزا است که نمیتوان آن را از فهرست خارج کرد. Tales of the Black Freighter که برگرفته از ذهن درهمپیچیده نویسنده آلن مور و هنرمند دیو گیبونز است، یک کتاب کمیک است که در داستان خود Watchmen ظاهر میشود. در ابتدا قرار بود این فیلم به صورت لایو اکشن تولید شود تا در کنار بقیه فیلمها ظاهر شود، اما بودجه اجازه این کار را نداد، بنابراین این نسخه انیمیشنی فوق العاده به جای آن تولید شد. و خوشحالیم که به این شکل انجام شد. سبک داستان سرایی کیفیتی شگفت انگیزی دارد که در ساخت انیمیشن بسیار بهتر عمل میکند.
داستان انیمیشن در مورد شخصی است که پس از نجات یافتن از حمله توسط کشتی مخوف دزدان دریایی Black Freighter، تلاش میکند تا به خانه برگردد تا به همسر و فرزندانش از ورود قریب الوقوع دزدان دریایی هشدار دهد. ما بازمانده تنها را میبینیم که با خدمه مرده خود صحبت میکند و در نهایت از بدنهای متورم آنها به عنوان وسیله شناور برای نگه داشتن قایق موقت خود در دریا استفاده میکند. صرف نظر از ضیافت مرغان دریایی بالای سر جسدها، زنده ماندن از حملات کوسه، یا فروپاشی ذهنی نهایی او، تماشای هر مرحله از فرود بازمانده به سمت جنون دشوارتر میشود. ترسی که احساس میکنید در طول انیمیشن به خوبی منتقل شده و تاثیر نهایی آن چیزی است که برای مدت طولانی با شما خواهد ماند. این انیمیشن نیز برای طرفداران انیمیشن ترسناک بازگشت هیولا گزینه مناسبی است.
Perfect Blue
یکی از انیمیشنهای مورد علاقه مطلق ما در لیست انیمیشن های ترسناک انیمیشن Perfect Blue است، فیلمی که از نظر روانی آسیب بسیار شما را به فکر فرو برده و به طرز شگفتانگیزی گفته میشود که با فیلم های لایو اکشن مشابهی مانند Black Swan و Misery برابری میکند. در حالی که این انیمیشن یک فیلم ترسناک سنتی نیست، به این معنا که هیولا یا موجودات ماوراء طبیعی در کار نیستند که قهرمان ما را آزار بدهند، آبی کامل یک انیمیشن کامل در مورد شخصیت پردازی و تنش ناشی از مبارزه برای حفظ ماهیت دوگانه است.
تمرکز این فیلم در مورد میما، یک ستاره جذاب جی پاپ است که در دنیایی از افراد واقعی به تصویر کشیده شده که عاشق شخصیت مشهور او شدهاند. با این حال، میما به زودی بازنشستگی خود را از ستارگان پاپ و گذار به حرفه بازیگری اعلام میکند. این تصمیم مملو از چالشهایی برای او است: طرفداران سابق، علیه او مخالفت میکنند، یک ابرطرفدار خطرناک شروع به اعلام حضورش میکند و حس درک از خود و واقعیت میما به زودی شروع به فروپاشی میکند، زیرا هویت او نامشخص میشود. این انیمیشن فیلمی است که برای درک کامل آن باید بارها و بارها تماشا شود، اما آبی کامل یک مطالعه موردی در مورد وسواس، شهرت و از دست دادن حسی است که هرکسی از خودش میشناسد.
پرفکت بلو انیمه نادری است که هر چه میگذرد ترسناکتر میشود زیرا پیام آن با زندگی روزمره ما مرتبطتر میشود. ترسهای گاه به گاه، تنش روانی و آشکارسازی تکاندهنده همیشه هیجانانگیز خواهند بود، اما این ایده که تفکیک خودی که جامعه از ما میشناسد و خود واقعیمان روز به روز سختتر میشود، پیشنهادی وحشتناک است، بهویژه برای کسانی که قادر به تمایز بین خود نیستند. آبی کامل به سادگی یک فیلم خوب با پیامی قدرتمند است که اتفاقاً انیمیشن هم هست، بنابراین حتی اگر هرگز یک فیلم انیمیشن در زندگی خود ندیدهاید، این فیلم باید در لیست تماشای شما قرار بگیرد.
ممنون لیست با ارزشی بود
سلام
وقت بخیر
خوشحالیم که مطلب براتون مفید بوده
پاینده باشید